پارت ۱
پارت 1
از زبون کلارا
توی خواب عمیقی بودم که با صدای آلارم گوشی بیدار شدم رقتم دسشویی و وقتی اومدم دیدم که دیشب چقدر کمدمو بهم ریخته بودم لباسا همینجور ازش ریخته بود فک کنم کل کمدم و ریختم نگاهی به ساعت کرم هنوز وقت داشتم یکم اونجارو جمع و جور کردم و رقتم صبحونه خوردم گلوریا امروز کارش تعطیل شده واسه همینم الان خواب هفت پادشاهه😂
سریع صبحونمو خوردمو لباسامو عوض کردم و رفتم
پرش زمانی به وقتی که رسید کیک فروشیش
رفتم و شروع کردم به کیک پختن قبلش یکم اطرافو جمع و جور کردم و تمیز کردم تا به خودم اومدم یک ساعت گذشته بود کلی مشتری اومده بود رفتم سفارشا رو گرفتم هی از اینور به اونور میرفتم و سفارشا رو تحول میدادم بیشرشون داخل میشتن ولی بعضیام میخریدن و میبردن
پرش زمانی به ساعت ۷
دیگه ساعت هفت بود تو فکر اینکه کتاب جدید بخرم بودم که ی صدا شنیدم
مشتری: خانم ساچز خانم ساچز میشه کیک و قهومو بدین ؟
کلارا: بله بفرمایید کیک کدوم رو میخواستین؟
مشتری : اونی که روش سه تا توت فزنگی داره
کلارا: بله بفرمایید
مشتری: ممنون و رفت
کلارا وایی خیلی خستم خودارو شکر این اخرین مشتری بود دورو برو جمع کردم و مغازه رو تعتیل کردم و بعدش رفتم کتاب فروشی یه کتاب جدید خریدم و مثل معتادا بوش میکردم😂
داشتم به سمت خونه قدم میزدم که یهو...
اگه تا اینجا رمانو خوندی ازت خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم خوشت اومده باشه خوش حال میشم نظرتو برام بنویسی زیبآ
از زبون کلارا
توی خواب عمیقی بودم که با صدای آلارم گوشی بیدار شدم رقتم دسشویی و وقتی اومدم دیدم که دیشب چقدر کمدمو بهم ریخته بودم لباسا همینجور ازش ریخته بود فک کنم کل کمدم و ریختم نگاهی به ساعت کرم هنوز وقت داشتم یکم اونجارو جمع و جور کردم و رقتم صبحونه خوردم گلوریا امروز کارش تعطیل شده واسه همینم الان خواب هفت پادشاهه😂
سریع صبحونمو خوردمو لباسامو عوض کردم و رفتم
پرش زمانی به وقتی که رسید کیک فروشیش
رفتم و شروع کردم به کیک پختن قبلش یکم اطرافو جمع و جور کردم و تمیز کردم تا به خودم اومدم یک ساعت گذشته بود کلی مشتری اومده بود رفتم سفارشا رو گرفتم هی از اینور به اونور میرفتم و سفارشا رو تحول میدادم بیشرشون داخل میشتن ولی بعضیام میخریدن و میبردن
پرش زمانی به ساعت ۷
دیگه ساعت هفت بود تو فکر اینکه کتاب جدید بخرم بودم که ی صدا شنیدم
مشتری: خانم ساچز خانم ساچز میشه کیک و قهومو بدین ؟
کلارا: بله بفرمایید کیک کدوم رو میخواستین؟
مشتری : اونی که روش سه تا توت فزنگی داره
کلارا: بله بفرمایید
مشتری: ممنون و رفت
کلارا وایی خیلی خستم خودارو شکر این اخرین مشتری بود دورو برو جمع کردم و مغازه رو تعتیل کردم و بعدش رفتم کتاب فروشی یه کتاب جدید خریدم و مثل معتادا بوش میکردم😂
داشتم به سمت خونه قدم میزدم که یهو...
اگه تا اینجا رمانو خوندی ازت خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم خوشت اومده باشه خوش حال میشم نظرتو برام بنویسی زیبآ
- ۶۹۱
- ۰۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط